ترجمه مقاله

نگاری

لغت‌نامه دهخدا

نگاری .[ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نگار. (فرهنگ فارسی معین ). || نگارین . منقش . مزین . || (اِ) قسمتی از شکمبه ٔ گوسفند که دارای اشکال هندسی مسدس شکل است . شکمبه ٔ گوسفند به سیرابی ، نگاری ، شیردان وهزارلا تقسیم می شود. || ابزار کشیدن شیره ٔتریاک . لوله ٔ دراز میان تهی به طول تقریبی نیم گز، یک سر آن سوراخی دارد که به دهان می گذارند. سر دیگر این لوله بسته است ، و نزدیک انتهای آن حقه ٔ گرد سوراخ داری است به نام چَلَم (بر وزن کلم و قلم ). و شیره ٔ تریاک را (شیره ای که از جوشاندن و تصفیه کردن سوخته ٔ تریاک به دست آرند) بر روی حقه ٔ گرداگرد سوراخ مالندو آن را برابر شعله ای که از شمع افروخته یا فتیله ای که در مخزن روغن یا پیه تعبیه شده است و به وسیله ٔ حباب بلوری یا فلزین تنظیم گشته است ، قرار دهند و چون شیره در برابر شعله جوشیدن گرفت ، شخص شیره ای - که سر نگاری را به دهان دارد - به دم دود آن را می کشد.
ترجمه مقاله