نیازی
لغتنامه دهخدا
نیازی . (اِخ ) محمد یوسف (میر...) هروی که از امیرزادگان هرات است . او راست :
ای دل حشم وحشمت سلطان گذرد
روز و شب درویش پریشان گذرد
می نوش و غمین مشو که هر کار که هست
آسان چو به خویش گیری آسان گذرد.
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
ای دل حشم وحشمت سلطان گذرد
روز و شب درویش پریشان گذرد
می نوش و غمین مشو که هر کار که هست
آسان چو به خویش گیری آسان گذرد.
(از صبح گلشن ص 571).
و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.