ترجمه مقاله

نیزه بازی

لغت‌نامه دهخدا

نیزه بازی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه . نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه . (یادداشت مؤلف ). عمل نیزه باز :
چو بالای نیزه درازی گرفت
در آن معرکه نیزه بازی گرفت .

نظامی .


در قلب نیزه بازی مژگان آن پری
خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست .

کمال خجندی (از آنندراج ).


|| کلاشی با فنون مخصوصه . عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی . عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به نیزه باز (معنی دوم ) شود.
ترجمه مقاله