نیسانی
لغتنامه دهخدا
نیسانی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نیسان است .
- ابر نیسانی ؛ باران نیسانی . ابر و بارانی که در ماه نیسان پدیدآید و ببارد. باران بهاری که دشت و باغ را طراوت و سرسبزی دهد. رجوع به نیسان شود :
ز اشک ابرنیسانی به دیبا شاخ شد معلم
ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون .
ابری آمد چو ابر نیسانی
کرد بر سبزه ها درافشانی .
سبزپوشی چو فصل نیسانی
سرخ روئی چو صبح نورانی .
جز یک ابر تو کابر نیسانی است
آن دگر ابرها زمستانی است .
- ابر نیسانی ؛ باران نیسانی . ابر و بارانی که در ماه نیسان پدیدآید و ببارد. باران بهاری که دشت و باغ را طراوت و سرسبزی دهد. رجوع به نیسان شود :
ز اشک ابرنیسانی به دیبا شاخ شد معلم
ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون .
رودکی .
ابری آمد چو ابر نیسانی
کرد بر سبزه ها درافشانی .
نظامی .
سبزپوشی چو فصل نیسانی
سرخ روئی چو صبح نورانی .
نظامی .
جز یک ابر تو کابر نیسانی است
آن دگر ابرها زمستانی است .
نظامی .