ترجمه مقاله

نیله

لغت‌نامه دهخدا

نیله . [ ل َ / ل ِ] (اِ) عصاره ٔ نیل . (منتهی الارب ) (برهان قاطع). فشارده ٔ نیل . (برهان قاطع). نیلج معرب آن است . (برهان قاطع). فشارده ٔ نیل . عساره ٔ وسمه . (ناظم الاطباء). || اسب کبود. (آنندراج ). بیشتر بر اسب و استر [کبودرنگ ] اطلاق کرده اند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). اسب سفیدموی که موی سیاه بسیار نیز دارد. (یادداشت مؤلف ). || جانوری است صحرائی کلان تر از گوزن که آن را نیله گاو نیز گویند. (غیاث اللغات ). رجوع به نیله کاو شود. || (ص ) کبود. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). نیلی . (انجمن آرا) (آنندراج ). نیلی رنگ . به رنگ نیل :
کسی کاندر خلافت جامه ای پوشد همان ساعت
ز بهر سوک او مادر بپوشد جامه ٔ نیله .

فرخی .


ترجمه مقاله