ترجمه مقاله

نیمانیم

لغت‌نامه دهخدا

نیمانیم . (ص مرکب ، ق مرکب )نصفانصف . برابر. راستا. (یادداشت مؤلف ). نیمی ازین و نیمی از آن : کشک گندم و کشک جو نیمانیم با یک درم سنگ تخم بادیان . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کشکاب از کشک و نخود پزند نیمانیم یا دو بهر کشک جو و یک بهر نخود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اگر شراب خواهد داد شرابی رقیق باید کرد یعنی آب بسیار باید کرد چنانکه نیمانیم باشد یعنی مناصفه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نه راستی و درستی است هر مثل که زدند
اگرنه جمله دروغ است هست نیمانیم .

سوزنی .


|| نصف نصف . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) مناصفت . (فرهنگ فارسی معین ) (از لغت بیهقی مندرج در کتاب پارسی نغز).
ترجمه مقاله