ترجمه مقاله

نیم بند

لغت‌نامه دهخدا

نیم بند. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.
- تخم مرغ نیم بند ؛ تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیده ٔ آن به رنگ شیر شود ونیم روان باشد بی آنکه سخت شود. نیم پخته . رعاد. (یادداشت مؤلف ).
|| ناقص . ناتمام . نیمه تمام : دولت یا مجلس نیم بند؛ کابینه ای یا مجلسی که همه ٔ اعضای آن هنوز تعیین نشده اند. || نارس . میوه ای که به نضج و پختگی نرسیده است . کال .
ترجمه مقاله