نیکوادبلغتنامه دهخدانیکوادب . [ اَ دَ ] (ص مرکب ) خوش معاشرت . مبادی آداب . خوش برخورد. || ادیب . فصیح و بلیغ : داودبیک محمد غازی مردی سخت فاضل و نیکوادب و نیکوشعر. (تاریخ بیهقی ص 139).