نیکوخدمتلغتنامه دهخدانیکوخدمت . [ خ ِ م َ ] (ص مرکب ) خوش فرمان . مطیع و خدمتگزار: عقربه ؛ کنیزک نیکوخدمت دانشمند. (از منتهی الارب ).