ترجمه مقاله

نیکوسیر

لغت‌نامه دهخدا

نیکوسیر. [ سی َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. خوش وضع و خوش اخلاق و مؤدب . (ناظم الاطباء). خوش رفتار. نکوسیرت :
منت بنده ٔ خوب نیکوسیر
به دست آرم این رابه نخاس بر.

سعدی .


در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده روی است و نیکوسیر.

سعدی .


گل بی خار میسر نشود در بستان
گل بی عیب جهان مردم نیکوسیرند.

سعدی .


ترجمه مقاله