ترجمه مقاله

نیکوگفت

لغت‌نامه دهخدا

نیکوگفت . [ گ ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نیکو گفتن . تحسین . تعریف . (فرهنگ فارسی معین ). دعا. نیایش . ثنا. ستایش . (ناظم الاطباء). مقابل بدگوئی . ذکر خیر : امیدوار کرد که در باب وی هرچه میسر گردد از عنایت و نیکوگفت هیچ باقی نگذارد. (تاریخ بیهقی ص 30).
ترجمه مقاله