ترجمه مقاله

نیک اندیش

لغت‌نامه دهخدا

نیک اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) خوش فطرت . خیرخواه . (ناظم الاطباء). خوش نیت . نیکونیت . نیک خواه :
همتی را که هست نیک اندیش
نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش .

نظامی .


خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش
زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را.

سعدی .


نیکوئی کن که مردم نیک اندیش
از دولت و بختش همه نیک آید پیش .

سعدی .


به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش .

سعدی .


ترجمه مقاله