ترجمه مقاله

نیک روزی

لغت‌نامه دهخدا

نیک روزی . (حامص مرکب ) خوشبختی . بهروزی . سعادت . نیک روز بودن :
که شو زود بردار از او بند سخت
نویدش ده از نیک روزی و بخت .

شمسی (یوسف و زلیخا).


همه را روح و روز و روزی از اوست
نیک بختی و نیک روزی از اوست .

سنائی .


چون صبح به فال نیک روزی
برزد علم جهان فروزی .

نظامی .


به ناخوبتر صورتی شرح داد
که بد مرد را نیک روزی مباد.

سعدی .


عروسی بود نوبت ماتمت
گرت نیک روزی بود خاتمت .

سعدی .


ترجمه مقاله