ترجمه مقاله

هاشم

لغت‌نامه دهخدا

هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن اخی الابرد. جاحظ از قول احمدبن عبدالرحمان الحرانی ، داستانی درباره ٔ مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم حاکم بغداد در زمان مأمون و معتصم و الواثق آورده و در آن ذکری از هاشم که یکی از مهمانان آن مجلس بوده کرده است . رجوع به کتاب التاج چ مصر ص 13 شود.
ترجمه مقاله