ترجمه مقاله

هامون نورد

لغت‌نامه دهخدا

هامون نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) دشت پیما. صحرانورد. هامون گذار. هامون بر. بیابان سپر. بادیه پیما. آنکه در دشت و بیابان سفر کند. (ناظم الاطباء) :
یکی سیل رفتار هامون نورد
که باد از پی اش بازماندی چو گرد.

سعدی (بوستان ).


هامون نوردی بارکش وز ره به دندان خارکش
راحت ده و آزارکش چون صوفیان بی حیل .

رضاقلی خان هدایت .


ترجمه مقاله