ترجمه مقاله

هاژو

لغت‌نامه دهخدا

هاژو. (ص ) زبون . (برهان ) (ناظم الاطباء). || محقر. || زشت . || حیران و درمانده . || خاموش . (برهان ) (از ناظم الاطباء). فرهنگهای بعد از اسدی «هاژو» و «هاژه » را به همان معنی هاژ ضبط کرده اند شاید «واو» و «ها» تصغیر باشد لفظ هاج که در تکلم هست مبدل هاژ است ، ریشه اش در سنسکریت «اواچ » است به معنی بیحرف و خاموش ، از «وچ » به معنی حرف زدن و همزه ٔ نفی . (از فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله