ترجمه مقاله

هباب

لغت‌نامه دهخدا

هباب . [ هَِ ] (ع مص ) به نشاط رفتن هر رونده ای و تیز رفتن آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). گفته میشود: «من این هببت هباباً»؛ای من این جئت ؟ (اقرب الموارد). || بیدار شدن از خواب . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). || بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || تیز شدن تکه . (منتهی الارب ). || بلند شدن شتر برای حرکت . || گریختن . بهزیمت شدن . || شروع کردن . (معجم متن اللغة). || مدتی غایب بودن . (المنجد). گفته میشود: «هب فلان حیناً ثم قدم »؛ مدتی غایب بود. «این هببت عنا؟»؛ یعنی کجا غایب شدی . (المنجد).
ترجمه مقاله