ترجمه مقاله

هبرقی

لغت‌نامه دهخدا

هبرقی . [ هََ رَ ] (ع ص ، اِ) آهنگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || زرگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || هر صنعتگری که با آتش کار کند. (ذیل اقرب الموارد). نابغه ٔ ذبیانی گوید :
مستقبل الریح روقیه و جبهته
کالهبرقی تنحی ینفخ الفحما.
|| خوب و زیبا از هر چیزی . (معجم متن اللغة). || گاو نر دشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گاو وحشی . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || استعاره برای بز کوهی . (معجم متن اللغة). || گوسپند . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله