هبر
لغتنامه دهخدا
هبر. [ هََب َ ] (اِ) چرک و ریم زخم را گویند، و با بای فارسی هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء) (رشیدی ) (انجمن آرا). چرک و ریم بود. (فرهنگ نظام ). هپر :
دشمنان بدجگر کُه را بسنبند از کلوخ
دوستان نیک دل خم را بشویند از هبر .
کس چو چاهی است پر زخون و هبر
مردم از وی چه کار یابد و فر؟
دشمنان بدجگر کُه را بسنبند از کلوخ
دوستان نیک دل خم را بشویند از هبر .
سنائی غزنوی .
کس چو چاهی است پر زخون و هبر
مردم از وی چه کار یابد و فر؟
پوربهای جامی (از جهانگیری ).