ترجمه مقاله

هبع

لغت‌نامه دهخدا

هبع. [ هَُ ب َ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شتربچه ای که در آخر نتاج زاده باشد. (منتهی الارب ).شتربچه ای که در تابستان یا آخر نتاج زاده باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ): ما له هبع و لا ربع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ، هِباع .
ترجمه مقاله