ترجمه مقاله

هبلس

لغت‌نامه دهخدا

هبلس . [ هَِل ِ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ). احدی . (اقرب الموارد). کسی که انس گرفته شود به او. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ): مابها هبلس ؛ نیست در آن خانه کسی ، احدی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). هبلیس .
ترجمه مقاله