ترجمه مقاله

هبل

لغت‌نامه دهخدا

هبل . [ هَِ ب ِ ] (ع ص ) کلانسال گران سنگ از مردم و از شتر و از شترمرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیر و فربه از مردم و شتر و شترمرغ . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). در بعضی از فرهنگها به تشدید «لام » آمده است . ذوالرمة گوید:
هبل الی عشرین وفقا یشله
الیهن هیج من رذاذ و خاضب .
ابن بری گوید:
هبل کمریخ المغالی هجنع
له عنق مثل السطاع قویم .
ترجمه مقاله