ترجمه مقاله

هجین

لغت‌نامه دهخدا

هجین . [ هََ] (ع ص ) ناکس . (منتهی الارب ). لئیم . (اقرب الموارد). || فرومایه از هر چیز. (منتهی الارب ). || آن که پدرش آزاد و مادرش پرستار باشد. (منتهی الارب ). عربی که کنیززاده باشد و ازهری گوید: هجین کسی است که پدرش عرب و مادرش کنیزی غیرمحصنه بود و چون محصنه شود فرزند را هجین نگویند. (اقرب الموارد). || آنکه پدرش از مادر بهتر باشد در حسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، هُجن ، هجناء، هُجنان ، مهاجین ، مهاجنه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فرومایه و نااصل از اسب و ستور. (منتهی الارب ): فرس برذونة هجین ؛ غیرعتیق . (از اقرب الموارد). || لبن هجین ؛ شیری که نه خالص باشد و نه فله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هجیمة شود.
ترجمه مقاله