ترجمه مقاله

هدبد

لغت‌نامه دهخدا

هدبد. [ هَُ دَ ب ِ ] (ع ص ) شیر نیک خفته و جغرات شده . (منتهی الارب ). اللبن الخاثر جداً. (اقرب الموارد). || (اِ) خردی چشم و سستی آن با جریان اشک یا عام است . (منتهی الارب ). خفش یا ضعف چشم . (ازاقرب الموارد). || شبکوری . (منتهی الارب ). و جاحظ گوید عرب را برای کسی که شب نمی بیند نامی نیست و او را بیشتر «شبکور» گویند. (از اقرب الموارد). || شلمی است سیاه . (منتهی الارب ). صمغ سیاهی که از درخت جریان یابد. (اقرب الموارد). || (ص ) مرد سست بینایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله