ترجمه مقاله

هرج

لغت‌نامه دهخدا

هرج . [ هََ ] (ع مص ) در آشوب و فتنه و کشتن و اختلاط و آمیزش افتادن مردم . || گشاده گذاشتن در را. || بسیاری و فزونی نمودن در سخن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بسیار گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). || سخن شوریده و مشتبه گفتن . (منتهی الارب ). تخلیط در سخن . (از اقرب الموارد). || گاییدن جاریه را. (منتهی الارب ). || در مجامعت افراط کردن . (مصادر اللغة زوزنی ). || به رفتار آمدن اسب و سرعت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) افزونی در هر چیزی . (منتهی الارب ). || آشوب و فتنه . (منتهی الارب ) (غیاث از صراح اللغة). فتنه و اختلاط:هذا زمن الهرج . (از اقرب الموارد). || قتال و کشتار: بین یدی الساعة هرج . (از اقرب الموارد).
- هرج و مرج . رجوع به هرج و مرج شود.
ترجمه مقاله