ترجمه مقاله

هرمع

لغت‌نامه دهخدا

هرمع. [ هََ رَم ْ م َ ] (ع ص ) مرد زودگریه . (منتهی الارب ). تندگریه . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شتابی .سبکی . (منتهی الارب ). شتاب در راه رفتن . || کندی در راه رفتن . (اقرب الموارد). از اضداد است .
ترجمه مقاله