ترجمه مقاله

هروآباد

لغت‌نامه دهخدا

هروآباد. [ هَِ رُ ] (اِخ ) شهر کوچکی است که مرکز شهرستان خلخال ، در 198 هزارگزی خاور تبریزو 56 هزارگزی جنوب اردبیل واقع و مختصات جغرافیایی آن بدینقرار است : طول 48 درجه و 31 دقیقه ، عرض 37 درجه و 38 دقیقه : اختلاف ساعت با تهران 11 دقیقه و 28 ثانیه دیرتر. این شهر قدمت تاریخی ندارد و بتحقیق تا 300 سال قبل دهی از املاک خوانین سعادلو بشمار میرفته است . در دوره ٔ فتحعلیشاه قاجار ساکنان هروآباد خود را از تسلط خوانین سعادلو خارج کردند و مرکز حکومت دولتی در آنجا تشکیل شد تا چند سال قبل نیز بخشی شمرده میشد و وابسته به شهرستان اردبیل بود. محله های قدیم شهر بدین نامها خوانده میشود: محله ٔ بالا، محله ٔ پایین یا برشته کوچه ، محله ٔ قاضی لر. دو میدان بزرگ دارد. ساختمان بازار و دکانها نیز چندان منظم نیست . درجنوب و باختر شهر قلمستانها و باغهای میوه و رودخانه ٔ کوچکی است که به رود هروآباد معروف است این رودخانه از قسمتی از شهر نیز عبور می کند. سکنه ٔ آن بیش ازشش هزار تن است آب مشروب مردم از سه رشته قنات و چشمه ها و در تابستان از رودخانه ٔ هروآباد است . صنعت دستی مردم بافتن شال ، خورجین و کرباس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 به اختصار). رجوع به خلخال شود.
ترجمه مقاله