ترجمه مقاله

هزارجریب

لغت‌نامه دهخدا

هزارجریب . [ هََ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است کوهستانی در مازندران که از مشرق به شاهکوه ، از مغرب به ساری و سوادکوه و از جنوب به سمنان و از شمال به اشرف محدود است . رود نیکا در شمال آن از مشرق به مغرب جاری است و قسمت علیای رود تجن از مرکز آن می گذرد و آن را به دو قسمت دودانگه و چهاردانگه تقسیم مینماید. (جغرافیای طبیعی کیهان ). از توابع مازندران و دارای معدن مس و زغال سنگ است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ). نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان ساری است که جنگل های انبوه دارد. آب آنجا از چشمه سارها و محصول آن غله ، دیمی ، ارزن ، لبنیات و عسل است .زراعت برنج هم در برخی از قراء معمول است . این دهستان 54 آبادی و در حدود 15هزار تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: پابند، ارم ، کچب محله ، پوروا، متکازپن ، ولامده و آکرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ترجمه مقاله