ترجمه مقاله

هزاره

لغت‌نامه دهخدا

هزاره . [ هََ / هَِ رَ / رِ ] (اِ) پهلوی هزارک . هزار سال پس از تاریخ معیّن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هزار سال . ده صد سال . یک دوره ٔ هزارساله از تاریخ . (از یادداشتهای مؤلف ) : از وقت آدم تاکنون هفت هزارسال است و این هزاره ٔ آخرین است . (مجمل التواریخ و القصص ). || جشنی که در هزارمین سال تولد کسی برپا کنند. یادبود هزارمین سال . مراسمی که هزارسال پس از واقعه ٔ مهمی بیاد آن برپا شود، مانند هزاره ٔ فردوسی که تقریباً هزار سال پس از تولد فردوسی بوده است یا هزاره ٔ ابوریحان یا بوعلی و غیره . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || نوعی از گل . || قسمی فواره . (آنندراج ).
ترجمه مقاله