ترجمه مقاله

هش

لغت‌نامه دهخدا

هش . [ هََش ش ] (ع ص ) سست و نرم از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسب بسیار خوی آور. خلاف صلود. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || نان نرم . (منتهی الارب ): خبز هش ؛ نان نرم و سست . (اقرب الموارد). || مرد شادمان و تازه روی و سبک روح . (منتهی الارب ): رجل هش الوجه ؛ طلق المحیا. (اقرب الموارد). || آنچه جِرم او سست و ریزنده باشدو به اندک فشردن ریزه شود. (فهرست مخزن الادویة). || فرس هش العنان ؛ سبک عنان . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله