ترجمه مقاله

هلاکی

لغت‌نامه دهخدا

هلاکی . [ هََ ] (اِخ ) همدانی . شاعری خوش سلیقه و هموار است . در خدمت شاهزاده بهرام میرزا پرورش یافت . هرگونه شعری گفت و تا حدی مولویت هم داشت . کتابی به نام «شوق و ذوق » منظوم ساخت ولی به جز یک بیت که در بیان سردی هوا و زیادی برف است هیچ یک از ابیات آن شهرت نیافت و آن بیت این است :
در لحاف فلک افتاد شکاف
پنبه ها ریخت از این کهنه لحاف .
این غزل راخوب گفته است :
خاطر از عشق تو خرسند به غم داشته ایم
گر غمی از تو نبوده ست الم داشته ایم
هیچ گه شرح جفای تو نکردیم رقم
حرف سودای تو پنهان ز قلم داشته ایم
نه ز غم بوده شب هجر تو بیداری ما
چشم بر رهگذر خواب عدم داشته ایم
شمع گریان و من از دیده ٔ تر اشک فشان
همه شب تا به سحر ماتم هم داشته ایم
خوی ما با ستم یار چنان بوده که یار
لطف میکرده و ما چشم ستم داشته ایم
می رسیده ست جفای تو کم وبیش به ما
نه غم بیش و نه اندیشه ٔ کم داشته ایم .
این بیت هم از اوست :
لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است
حیف مجنون را ز اوقاتی که در هامون گذشت .
وفات هلاکی در همدان اتفاق افتاده و قبرش در آستانه ٔ شاهزاده حسین است . (از مجمعالخواص ص 172 و 173). وی از شاعران دوره ٔ شاه عباس بوده است .
ترجمه مقاله