ترجمه مقاله

هلاکی

لغت‌نامه دهخدا

هلاکی . [ هََ ] (اِخ ) در شهر هرات است و ازغایت استغنایی که به سبب فقر دارد با ارباب جاه اختلاط نمی کند. گاهی نظم هم میگوید. این مطلع از اوست :
دهن تنگ تو و غنچه ٔ تر هر دو یکی است
اشک گلگون من و خون جگر هر دو یکی است .

(از مجالس النفائس ص 76 و 77).


وی از معاصران امیر علیشیر و از شعرای قرن نهم هجری بوده است .
ترجمه مقاله