همایون
لغتنامه دهخدا
همایون . [ هَُ ] (اِخ ) نام دختر فغفور چین بوده که نریمان بدو عاشق شده و او به جهت اینکه دختر خاقان بوده با او سر فرودنمی آورده . (انجمن آرا) :
کتایون خاقان تو را یار بس
سخن از همایون مران بیش و بس .
کتایون خاقان تو را یار بس
سخن از همایون مران بیش و بس .
اسدی .