همایی
لغتنامه دهخدا
همایی . [ هَُ ] (ص نسبی ) منسوب به همای . بلندپایه . همایون . همایونی . || (حامص ) همای بودن . بلندپروازی . آزادی و آزادگی :
جغد به دور تو همایی کند
سر که رسد پیش تو پایی کند.
جغد به دور تو همایی کند
سر که رسد پیش تو پایی کند.
نظامی .