ترجمه مقاله

همز

لغت‌نامه دهخدا

همز. [ هََ ] (ع مص ) اشاره کردن به چشم . || درخستن و فشردن به پنجه و جز آن . || سپوختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عیب کردن . (منتهی الارب ). || . همزه آوردن در کلمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دور کردن . (منتهی الارب ). || زدن . || گزیدن . || شکستن . || بر زمین زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || همزالشیطان ؛ دیوانگی ، زیرا که از اغوای شیطان سر زند. (منتهی الارب ). وسواس انداختن شیطان در دل . (اقرب الموارد). || حرف را به هم کردن . (تاج المصادربیهقی ). || (اِ) خطره ای که شیطان در دل اندازد. ج ، همزات . (منتهی الارب ). رجوع به همزة شود.
ترجمه مقاله