همش
لغتنامه دهخدا
همش . [ هََ ] (ع مص ) نوعی از دوشیدن شیر. || گرد کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فراهم آوردن . (منتهی الارب ). || گَزیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن بسیار گفتن . || در یکدیگر درآمدن . (منتهی الارب ). || جنبش نمودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).