ترجمه مقاله

همهمة

لغت‌نامه دهخدا

همهمة. [ هََ هََ م َ ] (ع مص ) خوابانیدن زن کودک را به آواز. (منتهی الارب ). || برگردانیدن آواز در سینه از اندوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ کردن شیر. (اقرب الموارد). || بانگ کردن رعد. || (اِ) سخن نرم و آواز خفی که فهمیده نشود مثل آواز گاو و پیل و مانند آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر آواز که با گرفتگی از گلو آید. (منتهی الارب ). ج ، هماهم . (اقرب الموارد). || در تداول فارسی زبانان ، آوازهای بسیار درهم افتاده که تمیز آن از یکدیگر نتوان داد. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله