هم خواب
لغتنامه دهخدا
هم خواب . [ هََ خوا / خا ] (ص مرکب ) دو تن که در یک بستر خوابند. || ملازم . همراه . که پیوسته باکسی باشد : با این همه چهار دشمن متضاد ازطبایع با وی همراه ، بلکه همخواب . (کلیله و دمنه ).
|| آمیخته . مخلوط :
گلت چون با شکر همخواب گردد
طبرزد را دهان پرآب گردد.
|| آمیخته . مخلوط :
گلت چون با شکر همخواب گردد
طبرزد را دهان پرآب گردد.
نظامی .