هندوبار
لغتنامه دهخدا
هندوبار. [ هَِ ] (اِخ ) از: هندو + بار (پساوند مکان ). کشور هندوان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هندوستان . (برهان ). جای هندوها :
به خاتم تو که دریاش در کمرگاه است
به خامه ات که به سر میرود به هندوبار.
قلم به یمن یمینش چو گرم رومرغی است
که خط به روم برد دمبدم ز هندوبار.
|| (اِ مرکب ) کنایه از دوات سیاهی هم هست . (برهان ).
به خاتم تو که دریاش در کمرگاه است
به خامه ات که به سر میرود به هندوبار.
کمال اسماعیل .
قلم به یمن یمینش چو گرم رومرغی است
که خط به روم برد دمبدم ز هندوبار.
سعدی .
|| (اِ مرکب ) کنایه از دوات سیاهی هم هست . (برهان ).