ترجمه مقاله

هندوستان

لغت‌نامه دهخدا

هندوستان .[ هَِ ] (اِخ ) هند. هندستان . کشور هند :
خورد خواهد شاهد و شاه فلک محروروار
آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند.

خاقانی .


پیل آمد از هندوستان ، آورده طوطی بیکران
اینک به صحرا بی نشان طوطی است مانا ریخته .

خاقانی .


از نظاره موی را جانی که هر مویی مرا
طوطی گویاست کز هندوستان آورده ام .

خاقانی .


مدتی از نیل خم آسمان
نیل گری کرد به هندوستان .

نظامی .


آن شنیدستی که در هندوستان
دید دانایی گروهی دوستان .

مولوی .


رجوع به هند شود.
ترجمه مقاله