ترجمه مقاله

هورخش

لغت‌نامه دهخدا

هورخش . [ رَ ] (اِ) به معنی هور است که نام آفتاب عالمتاب باشد. (برهان ). نخستین کسی که این اصطلاح را در مصنفات خود به کار برده ، تا آنجا که می دانیم ، شیخ شهاب الدین سهروردی است . وی در کتاب «المشارع و المطارحات »، فصل سوم در کیفیت ظهور مغیبات ، این کلمه را به کار برده و نیز در حکمةالاشراق وی این کلمه دیده میشود... از جمله ٔ آثار شیخ اشراق دو گفتار و یا به تعبیر اصح دو نیایش است که به نام هورخش کبیر و هورخش صغیر... در وجه اشتقاق این کلمه سه وجه در نظر است : نخست آنکه مرکب از هو = خوب و رخش به معنی رخشان و روشن و روی هم به معنی نیک روشن و صفتی است که برای آفتاب آمده است ...: انت هورخش الشدید. آقای هنینگ این وجه را مردود دانسته است واما آقای پورداود درست شمرده اند. دوم آنکه این کلمه از هُوَرَخشئته اوستایی است که جزء دوم آن که «خشئته » است در پهلوی و بعد در فارسی کوتاه و «شید» شده است . وجه سوم آنکه هورخش مخفف هوررخش است یعنی آفتاب درخشان و راء اول حذف شده است . این وجه را استاد هنینگ پذیرفته اند. در ادبیات فارسی خورشید بارها به صفاتی بدین مفهوم یاد شده . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترجمه مقاله