ترجمه مقاله

هولناک

لغت‌نامه دهخدا

هولناک . [ هََ/ هُو ] (ص مرکب ) (از: هول عربی + ناک فارسی ) مهیب .ترسناک . (یادداشت مرحوم دهخدا). چیزی که از دیدن آن هیبت و ترس در دل پدید آید. (آنندراج ) :
یکی باد برخاست بس هولناک
دل جنگیان شد از آن پر ز باک .

فردوسی .


جایی و چه جای از این مغاکی
ماننده ٔ گور هولناکی .

نظامی .


چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک .

سعدی (از آنندراج ).


یکی آتشین وادی هولناک
که از هول او دیو گشتی هلاک .

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله