ترجمه مقاله

هوو

لغت‌نامه دهخدا

هوو. [ هََ ] (اِ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. (برهان ) (غیاث اللغات ). ضرة. (السامی فی الاسامی ). وسنی . بنانج . گولانج . هبو. هم شوی . (یادداشت مؤلف ). انباغ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
- امثال :
مثل هوو .
هوو هوو را خوشگل می کند، جاری جاری را کدبانو .
هوو هووست اگر همه سبوست .
ترجمه مقاله