هوید
لغتنامه دهخدا
هوید. [ هََ ] (اِ) گلیمی که گرداگرد کوهان شتر کشند. (انجمن آرا) (آنندراج از سروری از سامی ) :
ورا جای بر زنده پیلی سپید
مهان ، بر هیونان عودی هوید.
تو هنوز از روی رعنایی ز بهرلاشه ای
گاه دربند هویدی گاه دربند مهار.
ورا جای بر زنده پیلی سپید
مهان ، بر هیونان عودی هوید.
اسدی (گرشاسب نامه ).
تو هنوز از روی رعنایی ز بهرلاشه ای
گاه دربند هویدی گاه دربند مهار.
سنایی (از آنندراج ).