ترجمه مقاله

هوی

لغت‌نامه دهخدا

هوی . [ هَُ وی ی ] (ع اِ) پاره ای از شب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ و فریاد. || (مص ) فرودآمدن عقاب بر شکار و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || افتادن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از بالا به زیر افتادن . (اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). || دراز و بلند شدن دست . || مردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || آواز نرم شنیدن گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شتابی کردن . || دهن گشادن زخم نیزه . || وزیدن باد. || درگذشتن و مضی در سیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || رفتن بر روی زمین . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله