ترجمه مقاله

هیض

لغت‌نامه دهخدا

هیض . [ هََ ] (ع مص ) شکستن استخوان از پس جبر. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). باز شکستن استخوان را بعد گرفتگی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسر بعد از جبر. (بحر الجواهر). || سرگین انداختن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || بازگردان کردن بیماری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). دردی بر دردی . (بحر الجواهر). هیض مرض ؛ گرفتار کردن بیماری کسی را پی در پی . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله