ترجمه مقاله

هیولی

لغت‌نامه دهخدا

هیولی . [ هََ لا ] (معرب ، اِ) (اصطلاح فلسفه ) عنصر. مایه . ماده ، مقابل صورت . این لفظ یونانی است و به معنی اصل و ماده و در اصطلاح فلسفه آن جوهری است درجسم که آنچه بر جسم عارض میشود از آن اتصال و انفصال می پذیرد و آن محل است برای صورت جسمی و صورت نوعی .(تعریفات سید جرجانی ). هیولی به نزد حکماء چیزی است که صورتها را به طور مطلق می پذیرد بدون تخصیص به صورتی معین و آن را ماده نیز گویند چنانکه در بحرالجواهربدان اشاره رفته است و در کشف اللغات گوید: هیولی چیزی است که صورت اسماء در آن ظاهر گردد و صوفیه آن رااعیان ثابته گویند و متکلمان حقایق اشیاء و حکماء ماهیات اشیاء. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
تا از آن جامد اثر گیرد ضمیر
حبذا نان بی هیولای خمیر.

مولوی .


هیولی بر چهار قسم است چنانکه در شرح صحائف نیز آمده است : هیولای اولی ، هیولای ثانی ، هیولای ثالث و هیولای رابع. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- هیولای اول ؛ کنایه از جوهر اول . (غیاث اللغات )(آنندراج ) :
هیولای اول بیان کن که چیست
سوءالم ز کم و ز کیف و چراست .

ناصرخسرو.


- هیولای اولی ؛ جوهری است غیرجسم محل است برای متصل بذاته و آن صورت جسمیه است . برای تفصیل بیشتر به کشاف اصطلاحات الفنون مراجعه شود.
- هیولای ثالثه ؛اجسام هستند با صورت نوعیه ٔ آنها که محل است برای صورتهای دیگر چون چوب برای صورت تخت و گل برای صورت کوزه . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- هیولای ثانی ؛ هیولای ثانیه :
هیولای ثانی نمودی به من
پذیرفتم و هم بر اینم رضاست .

ناصرخسرو.


رجوع به هیولای ثانیه شود.
- هیولای ثانیه ؛ جسمی است که صورت بدان قیام دارد چون اجسام نسبت به صورتهای نوعیه ٔ آنها. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- هیولای رابعه ؛ آن این است که جسم با هردو صورت آن محل باشد برای صورت چون اعضاء برای صورت بدن . بدین ترتیب ملاحظه میشود که هیولای اولی جزو جسم است و هیولای ثانیه خود جسم است و هیولای ثالثه و رابعه ، جسم جزو آنها است . (کشاف اصطلاحات الفنون از شرح صحائف ).
ترجمه مقاله