ترجمه مقاله

واحد

لغت‌نامه دهخدا

واحد. [ ح ِ ] (ع ص ، اِ) یگانه . یکتا: فلان واحد دهره ؛ فلان یگانه ٔ روزگار است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی همتا: فلان واحدالاحدین ؛ یعنی فلانی بی همتاست و این کلمه را در نهایت مدح آرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی نظیر. فرد. تنها. بی شریک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یکتا شود :
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد یکتا.

ناصرخسرو.


واحد اندر ملک او را یار نی
بندگانش را جز او سالار نی
نیست خلقش را دگر کس مالکی
شرکتش دعوی کند جز هالکی .

(مثنوی چ خاور ص 253).


دوستان باشند و دلداران ولیک
مهربان نشناسد الا واحدی .

سعدی .


|| جزئی از کلی ، فالرجل واحد من القوم یعنی او فردی از افراد قوم است . (از اقرب الموارد). || بسیط . بی جزء. (یادداشتهای مؤلف ). || (اِخ ) از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). آفریننده :
توحید تو تمام بدوگردد
دانستی ار تو واحد یکتا را.

ناصرخسرو.


رجوع به اﷲ، اوحد، یکتا و وحدت شود. || (ع ص ، اِ) نظیر. فلان لاواحدله ؛ فلانی نظیر ندارد. (ناظم الاطباء). || واحد از نظر حکما مقابل کثیر است و تعریف آن را هم به تقابل آن با کثیر کرده اند زیرا تعریف حقیقی برای آن ممکن نیست و بعضی گفته اند: واحد امری است که منقسم نشود و تعاریف دیگری که در محل خود بیان شده برای آن آمده است . (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ، سجادی ). ورجوع به واحد بالاتصال ، واحد بالترکیب ، واحد بالجنس ،واحد بالطبع، واحد بالعدد، واحد بالعرض ، واحد بالنوع شود. واحد بر دو قسم است یکی عرضی یا مجازی و دیگری جوهری یا حقیقی . (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی ). رجوع به واحد عرضی و واحد جوهری شود.
- اصل واحد ؛ اصل مشترک : و له عروق منشعبة و من اصل واحد. (ابن البیطار).
- خبر واحد ؛ خبر پیغمبر (ص ) در اصطلاح اصولیان بر سه قسم است : 1 - خبر متواتر که روات متعددی دارد و هیچگونه اختلافی در روایتها دیده نمی شود مانند نقل قرآن و عبارات نمازهای پنجگانه . این گونه خبر موجب علم الیقین است . 2 - خبر مشهور که در قرن اول هجری به وسیله ٔیکی از صحابه گفته شده ولی بین دیگران منتشر گردیده است . اعتبار این نوع خبر فروتر از خبر متواتر و برتر از خبر واحد است . 3 - خبر واحد که اعتبار آن از دونوع دیگر کمتر است و آن خبری است که یک یا دو تن یابیشتر آن را روایت کنند و چون درجه چنین خبری نازل تر از خبر متواتر و مشهور است شماره ٔ راویان آن مهم نیست و در صورت تعدد راوی به سبب عدم قطعیت آن هم خبرواحد به شمار میرود. این خبر موجب عمل میشود اما مفید علم الیقین نیست . در نورالانوار هم چنین است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 413). و به همین سبب آن را واجب فی العمل نیز لقب داده اند. خبر واحد خبری است که یک تن از صحابه آن را روایت کرده باشد و بیشتر فقها با شرایطی معین قائل بقبول آنند و آن بر سه قسم است :خبر واحد صحیح ، خبر واحد حسن و خبر واحد ضعیف . و خبر صحیح و حسن افاده ٔ ظن میکند نه قطع و خبر ضعیف افاده ترجیح جانب احتمال کند. (از یادداشتهای مؤلف ). ورجوع به حدیث شود.
- فی موضع واحد ؛ در یک جای . (ناظم الاطباء).
- کل واحد ؛ هر یک . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله