ترجمه مقاله

واردة

لغت‌نامه دهخدا

واردة. [رِ دَ ] (ع ص ) مؤنث وارد. رجوع به وارد شود. || (اِ) گروه فرودآینده بر آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || راه در میانه ٔ راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جاده . (اقرب الموارد). || شاهراه . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) چهار ستاره از هشت کوکب نعائم واقع درکهکشان . (تاج العروس ). رجوع به وارد در این معنی شود. || آویزان . آویخته : شفته واردة؛ لب او آویزان است . (از اقرب الموارد). شجرة واردة اغصانه ؛ درختی که شاخه هایش آویزان است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله