وارد
لغتنامه دهخدا
وارد. [ رِ ] (اِخ ) (شیخ محمدی ...) زادگاهش پتیاله ٔ هند و شاعری تیزفهم و نکته سنج بود و خواهرزاده ٔ نورالعین واقف است و در جوانی درگذشت . این ابیات از اوست :
در چمن دوش بیاد تو قیامت میکرد
ناله ٔ بلبل و فریاد من و زاری دل .
گر بمن دشمن جانی است دلم
چه کنم یار فلانی است دلم .
در چمن دوش بیاد تو قیامت میکرد
ناله ٔ بلبل و فریاد من و زاری دل .
گر بمن دشمن جانی است دلم
چه کنم یار فلانی است دلم .
(از تذکره ٔ صبح گلشن ).